ﺩﻡ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﯾﻪ ﻣﻬﺪﮐﻮﺩﮎ ﻫﺴﺖ یه ﻧﺎﻇﻢ ﺯﻥ ﻏﺮﻏﺮﻭ ﺩﺍﺭﻩ ...
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺯﻭﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﺩ:
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﻧﺪﻭ ...
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﻧﮑﻦ ...
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﯾﺎﺷﺎﺭ ﺭﻭ ﻧﺰﻥ ...
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﻬﺘﯽ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﺪﻩ ...
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠــــﯽ ....
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪ ﯾﻬﻮ ﻗﺎﻃﯽ ﮐﺮﺩ ﺳﺮﺷﻮ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ:
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﺗﻮﻟﻪ ﺳﮓ دهن مارو سرویس کردی ﯾﻪ ﺟﺎ ﺑﺘﻤﺮﮒ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﺮه خر
ﺩﻡ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﯾﻪ ﻣﻬﺪﮐﻮﺩﮎ ﻫﺴﺖ یه ﻧﺎﻇﻢ ﺯﻥ ﻏﺮﻏﺮﻭ ﺩﺍﺭﻩ ...
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺯﻭﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﺩ:
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﻧﺪﻭ ...
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﻧﮑﻦ ...
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﯾﺎﺷﺎﺭ ﺭﻭ ﻧﺰﻥ ...
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﻬﺘﯽ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﺪﻩ ...
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠــــﯽ ....
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪ ﯾﻬﻮ ﻗﺎﻃﯽ ﮐﺮﺩ ﺳﺮﺷﻮ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ:
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﺗﻮﻟﻪ ﺳﮓ دهن مارو سرویس کردی ﯾﻪ ﺟﺎ ﺑﺘﻤﺮﮒ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﺮه خر
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺯﻭﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﺩ:
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﻧﺪﻭ ...
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﻧﮑﻦ ...
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﯾﺎﺷﺎﺭ ﺭﻭ ﻧﺰﻥ ...
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﻬﺘﯽ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﺪﻩ ...
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠــــﯽ ....
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪ ﯾﻬﻮ ﻗﺎﻃﯽ ﮐﺮﺩ ﺳﺮﺷﻮ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ:
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﺗﻮﻟﻪ ﺳﮓ دهن مارو سرویس کردی ﯾﻪ ﺟﺎ ﺑﺘﻤﺮﮒ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﺮه خر
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻭ ﺟﺪﯾﺪﺗﺮﯾﻦ ﻣﺪﻝ ﻣﻮ , ﺭﻧﮓ , ﻣﺶ , ﺩﯾﺰﺍﯾﻦ
ﻧﺎﺧﻦ , ﮔﺮﯾﻢ , ﻣﯿﮏ ﺁﭖ ﻋﺮﻭﺱ ﻭ ﺗﺎﺗﻮ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ۱۰ روز دیگر ﭘﺸﺖ
ﻧﺎﺧﻦ , ﮔﺮﯾﻢ , ﻣﯿﮏ ﺁﭖ ﻋﺮﻭﺱ ﻭ ﺗﺎﺗﻮ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ۱۰ روز دیگر ﭘﺸﺖ
ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ!!!!
ﻣﻌﻠﻢ : ﺑﮕﻮ ﺑﺒﻴﻨﻢ ﺩﺭ ﺧﻴﺒﺮ ﺭﻭ ﮐﯽ ﺷﮑﺴﺖ ؟
ﻣُﺤﺼﻞ ﺑﺎ ﮔﺮﻳﻪ : ﺁﻗﺎ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﺎ ﻧﺸﮑﺴﺘﻴﻢ ..!
ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻪ ﻧﺎﻇﻢ ﻣﺪﺭﺳﻪ : ﻣﻴﺒﻴﻨﯽ ﻭﺿﻊ ﺍﻳﻦ ﺑﭽﻪ ﺭﻭ ؟ |:
ﻧﺎﻇﻢ : ﺁﻗﺎﯼ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻳﻦ ﺑﭽﻪ ﺭﻭ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻢ، ﺑﭽﻪ ﯼ ﺧﻮﺑﻴﻪ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ ﺍﻳﻦ ﻧﺸﮑﺴﺘﻪ
ﻣﻌﻠﻢ |: |:
ﻣُﺤﺼﻞ ﺑﺎ ﮔﺮﻳﻪ : ﺁﻗﺎ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﺎ ﻧﺸﮑﺴﺘﻴﻢ ..!
ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻪ ﻧﺎﻇﻢ ﻣﺪﺭﺳﻪ : ﻣﻴﺒﻴﻨﯽ ﻭﺿﻊ ﺍﻳﻦ ﺑﭽﻪ ﺭﻭ ؟ |:
ﻧﺎﻇﻢ : ﺁﻗﺎﯼ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻳﻦ ﺑﭽﻪ ﺭﻭ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻢ، ﺑﭽﻪ ﯼ ﺧﻮﺑﻴﻪ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ ﺍﻳﻦ ﻧﺸﮑﺴﺘﻪ
ﻣﻌﻠﻢ |: |:
دیروز
مصادف با جشن بزرگ غدیر ،علی کریمی بزرگمرد فوتبال ایران به روستای کوچکی
در آذربایجان شرقی شهرستان عجبشیر روستای مهماندار رفت....
او در این سفر به این روستای 1200نفری کمکهای نقدی خود را به دهیار روستا میرزا اصغر محمدی اهدا کرد.
فرد نام برده پس از دیدن علی کریمی آنقدر گنگ شده بود که اشک در چشمانش حلقه بست.
یاشاسین علی کریمی که مث بعضیا نیست برا هرکاری دوربین ببره و خبرنگارارو دنبال خودش راه بندازه...
دیروز
مصادف با جشن بزرگ غدیر ،علی کریمی بزرگمرد فوتبال ایران به روستای کوچکی
در آذربایجان شرقی شهرستان عجبشیر روستای مهماندار رفت....
او در این سفر به این روستای 1200نفری کمکهای نقدی خود را به دهیار روستا میرزا اصغر محمدی اهدا کرد.
فرد نام برده پس از دیدن علی کریمی آنقدر گنگ شده بود که اشک در چشمانش حلقه بست.
یاشاسین علی کریمی که مث بعضیا نیست برا هرکاری دوربین ببره و خبرنگارارو دنبال خودش راه بندازه...
او در این سفر به این روستای 1200نفری کمکهای نقدی خود را به دهیار روستا میرزا اصغر محمدی اهدا کرد.
فرد نام برده پس از دیدن علی کریمی آنقدر گنگ شده بود که اشک در چشمانش حلقه بست.
یاشاسین علی کریمی که مث بعضیا نیست برا هرکاری دوربین ببره و خبرنگارارو دنبال خودش راه بندازه...
تو
اتاقمون تو خوابگاه نشسته بودیم (خوابگاه پسرونه) داشتیم چایی می خوردیم
که چند تا از دوستامون (حدود ده نفر)میومدن اتاق و هاج و واج به اطراف نگاه
میکردند و اتاق رو ترک می کردن.
بعدش چندتا از بچه های بسیجی اومدن و همه جای اتاق رو چک کردن حتی زیر تختاهم گشتن.
بعد از اون نگهبانی دم در اومد تو و اونم همه جارو حتی تو کمدامونم گشت و شاکی اتاق رو ترک کرد.
ما متعجب مونده بودیم که اینا منظورشون چی بوده..که یهو دوستم که نتونست
جلو خندشو بگیره گفت که یه جفت دمپایی زنانه پیدا کرده و با خودش آورده تو
خوابگاه،الانم جلو دره
تو
اتاقمون تو خوابگاه نشسته بودیم (خوابگاه پسرونه) داشتیم چایی می خوردیم
که چند تا از دوستامون (حدود ده نفر)میومدن اتاق و هاج و واج به اطراف نگاه
میکردند و اتاق رو ترک می کردن.
بعدش چندتا از بچه های بسیجی اومدن و همه جای اتاق رو چک کردن حتی زیر تختاهم گشتن.
بعد از اون نگهبانی دم در اومد تو و اونم همه جارو حتی تو کمدامونم گشت و شاکی اتاق رو ترک کرد.
ما متعجب مونده بودیم که اینا منظورشون چی بوده..که یهو دوستم که نتونست جلو خندشو بگیره گفت که یه جفت دمپایی زنانه پیدا کرده و با خودش آورده تو خوابگاه،الانم جلو دره
بعدش چندتا از بچه های بسیجی اومدن و همه جای اتاق رو چک کردن حتی زیر تختاهم گشتن.
بعد از اون نگهبانی دم در اومد تو و اونم همه جارو حتی تو کمدامونم گشت و شاکی اتاق رو ترک کرد.
ما متعجب مونده بودیم که اینا منظورشون چی بوده..که یهو دوستم که نتونست جلو خندشو بگیره گفت که یه جفت دمپایی زنانه پیدا کرده و با خودش آورده تو خوابگاه،الانم جلو دره
تعداد صفحات : 2
اطلاعات کاربری
آدم دلش میگیره با دیدن این عکس آرشیو
آمار سایت